این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
مقدمه
۱. علی رغم توجه دیرینه مسلمانان به پرهیز از خودكامگی حكمرانان در قالب عناصر نظارتیای همچون شورا، نصیحت ائمه مسلمانان و امر به معروف و نهی از منكر، به لحاظ نظری، و برقراری سازو كار هنجاری ـ اخلاقی «نصیحهٔ الملوك» به لحاظ عملی، استبدادِ داخلیِ جوامعِ اسلامی یكی از دو علت اصلی انحطاط مسلمانان در دوره معاصر، به وسیله مصلحانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا شناسایی شده است. در تاریخ معاصر اسلام نیز نویسندگانی چون عبدالرحمن كواكبی،۱ محمد حسین نایینی۲ و همكفران مشروطه خواه دیگر او چون محمد اسماعیل محلاتی و فاضل ترشیزی۳ و در دوره اخیر سید محمود طالقانی۴ به صورت جدیتری به این مسأله پرداختهاند. اگر این نویسندگان به سرزنش خودكامگی فردی پرداختهاند، عبداللّه مازندرانی یكی از دو مرجع هوادار مشروطیت در نجف نیز با مشاهده سرانجام نهضت مشروطه، از خصلت «استبداد مركبه» آن نهضت انتقاد كرد۵ و استبداد داخلی را همچنان پابرجا دانست.