شرح حال
یگانه
سند معتبری که دربارهی شرح زندگی طالبوف در دست داریم،
شرح حال مؤجزی است که طالبوف ، بنا به درخواست فریدون بیک کوچرلی و در حدود سال
های 1906 – 1905
نوشته است. این شرح حال در روزنامهیی که به همت همین فرد منتشر می شد،به چاپ رسیده است. طالبوف در آن نامه، به طور خلاصه،
از محل و تاریخ تولد، آثار قلمی خود، شغل و مکانی که در حال حاضر در آن زندگی می
کند. سخن گفته است.
نام
کامل وی میرزا حاجی عبدالرحیم ابن ابی
طالب نجار تبریزی، معروف به طالبوف است. او بعداً خود را طالب زاده نامید زیرا
واژه ی «اف» (دقیقاً هم معنی زاده یا فرزند) پسوند نامهای روسی بود.
وی در کوی سرخاب تبریز در خانوادهیی نجارپیشه چشم به جهان گشوده است خود وی تصریح می کند که پدرش استاد ابوطالب،
نجار بود و جدش، استاد علیمراد همین حرفه را داشت.
طالبوف
در حدود 17 – 16
سالگی شهر و دیار خود را مثل بسیاری از هموطنانش ترک کرده به تفلیس رفت و به کار
مشغول شد. این امر باید در حوالی سال 1267 ، مصادف با سومین سال سلطنت ناصرالدین
شاه اتفاق افتاده باشد.
در مورد
سن مهاجرت او نظر دیگری نیز وجود دارد. در مقالهیی که به مناسب دخالت طالبوف در
مجلهی «ایران نو» انتشار یافته، چنین می خوانیم «حاجی ملا عبدالرحیم ... در سی
سالگی شرح حال :
1- جزوهی روابط فرهنگی ایران و شوروی ، تبریز، 1326
2- مجلهی راهنمای کتاب، شماره های 10 – 9 آذر دی 1348
3- رحیم رییس نیا، ایران و عثمانی، ج 1، ص 810
سه
تفلیس رفته در آن جا با روشنفکران مسلمان و کنسول ایران روابط دوستانه بر قرار
کرد».
در جایی
دیگر نیز همین تأیید شده است «مرحوم طالبوف تحصیلات ابتدایی خود را اعم از صرف و
نحو، منطق، فلسفه، در مدرسه طالبیهی تبریز اکمال (تکمیل) نموده و قریب سی سالگی
از تبریز بادکو به رفت...»
اما خود طالبوف در نامهیی به میرزا محمدابراهیم خان معاون الدوله در تاریخ جمادی
الثانی 1323 نوشته است:
«من
پنجاه سال است در روسیه هستم، مرا نشناختند در برلین یک ماهه شناختند».
این
نوشته قول او نسخت تأیید می کند. در مجله ایشیق (روشنایی) که سال دقیق آن مشخص
نیست، اما حدود سالهای 1323 ه. ق (1905) منتشر می شد. اشاره شده است که:
«... وی
ظلم و استبداد جاری در مملکت خود را تحمل نتوانست کرد و پنجاه سال بیش از این ترک
دارد و دیار کرد ...»
در مورد
علت مهاجرت او دلایل زیادی ذکر شده است . رحیم رییس نیا علت اصلی مهاجرت های گروهی
و فرد در آن برههی زمانی را «نابسامانی اقتصادی و عدم امنیت داخلی» ذکر می کند.
حائری دلیل مهاجرت شخص طالبوف را تلاش برای رسیدن به آرزوهای دور و درازی که در سر
داشت، می داند.
اما به طور کلی دلیل مهاجرت او را با توجه به زمان و مکانی که در آن زندگی طی کرد،
این گونه می توان دسته بندی کرد.
1- کسب ثروت، تحول و جداشدن از طبقهی فرودست. در آن زمان
تبریز موقعیت تجاری و اقتصادی او را در
گذشته را نداشت و بعد از جنگهای ایران و روس عدهی زیادی از تجار تبریز به همین
دلیل رهسپار مناطقی دیگر، خصوصاً استانبول و قفقاز شدند. هم زبانی و گاهی
خویشاوندی مشترک میان مردم تبریز و این نواحی نیز در تسریع این روند مؤثر بوده
است.
2- علاقهی او به آموختن. به گفتهی حائری ، او علاقهی زیادی
به آموختن داشت و بیشتر وقت خود را به مطالعهی مطالبی اختصاص می داد که از زبان
های اروپایی به روسی ترجمه شده بودند.
این کار او سبب شد که در عین آموختن زبان روسی، آثار معروف بسیاری را از نویسندگان
روسی و اروپایی بخواند. مطالعهی مداوم و خواندن آثار بزرگان، زبان روسی او را به
حدی تقویت کرد که توانست تعدادی از آنها را نیز ترجمه کند. علاقه طالبوف به آموختن
علم، از خلال آثارش به خوبی قابل مشاهده است. این اشتیاق او تا حدی است که علی
اکبر ولایتی آن را «علم زدگی» می نامند.
3- موقعیت خاص قفقاز به عنوان دهلیزی برای ورود افکار نو به
ایران. در حقیقت قفقاز و ترکیه عثمانی در آستانه مشروطیت در معبر اصلی و مهم ورود
افکار جدید به ایران و پناهگاهی برای روشنفکران ایرانی بود.
مهاجرت
طالبوف به هر دلیل که اتفاق افتاده، در اوایل با سختی همراه بوده است. او نیز
همانند بسیاری از ایرانیان به ناچار شد که به عنوان کارگر فصلی، مشغول کار شود. بر
اساس اطلاعات رسمی، در سالهای 1903 – 1891 اقامت حدود 62000 نفر کارگر فصلی ایرانی در
قفقاز به ثبت رسیده است.
آنان معمولاً در شرکت های نفتی و شیلات آذربایجان و کارگاههای راه سازی گرجستان
کار می کردند. در داغستان «یک چهارم همهی کارگران در صنعت و حمل و نقل را
ایرانیان تشکیل می دادند.»
او در
چنین شرایطی زندگی و کار در تفلیس را نزد محمدعلی خان کاشانی ، یک ایرانی مهاجر از
طایفهی شیبانیان کرمان، آغاز کرد. محمدعلی خان به کار مطالعه کاری راههای قفقاز (
که در زبان روسی پدارتچی می نامند) مشغول بود و در طول مدتی که در تفلیس و سایر
شهرهای قفقاز به سر می بردف توانسته بود با کوشش بسیار سرمایهی قابل توجهی، فراهم
سازد.
طالبوف
در تشکیلات محمدعلی خان مشغول به کار گشت. رفت و آمد خانوادگی با این فرد باعث
آشنایی او با فرزندانش شد نامهای ماهرخ و اسد که در جای جای آثار او به چشم می
خورد، مربوط به این اشخاص است. عندلیب کاشانی در حق محمدعلی خان و فرزندانش اشعار
متعددی سروده، تاریخ و مناسبت محمد علی خان و تولد هر یک از فرزندان او (اسدالله،
مهدی، خاور، ماهرخ و خورشید) را در سروده هایش آورده است.
طالبوف
بعد از سالها کار و کوشش در خدمت محمدعلی خان ثروتی جمع آوری کرد و توانست مستقلاً
به کار مقاطعه کاری بپردازد.
وی در
آن جا به عنوان پیمانکار راه سازی می کرد و راه پستی مسیر راستوف – استاورپل و و
کئورگی نمسک – پاتی
گورسک و ولادی قفقاز را اداره می کرد.
طالبوف
با ار در شهرهای قفقاز سرمایه خوبی به دست آورد و جز طبقه سرمایه دار ان زمان گردید.
در این فاصله زبان روسی را نیز به طور کامل یاد گرفت و خواندن آثاری ادبی این
زبان، تأثیر به سزایی در به وجود آوردن آثار خود وی داشت.
در
اواخر دههی 1860 طالبوف به داغستان سفر کرد. این سفر با آغاز ساخت راه آهن در
داغستان مصادف بود. وی محل سکونت دائمی خود را شهر تمیرخان شوره (به سوی ناکسک
کنونی) مرکز اداری ولایت داغستان، قرار دارد و در آن چاپ پیمانکاری راه، ادارهی
مراسلات پستی در مسیرهای مختلف و تجارت
اشتغال داشت. او در این شهر بود که فعالیت روشنگرانه و خیرخواهانهی خود را آغاز
کرد.
طالبوف
در حدود سال 1306 روزنامهیی را به نام شاهسون با همراهی سید محمد شبستری
(ابوالفیاء) در استانبول منتشر کرد. طبق نوشتهی محمدعلی تربیت تنها یک شماره از
آن به چاپ رسیده است.
این روزنامهی بذله شد و طنز گونه، پسهنای منتشر شد و مضمون آن اصلاح طلبانه و
علیه ظلم و ستم شاه بود.
طبق
اطلاعات موجود طالبوف در دوران زندگی خود سه سفر به خارج از داغستان داشته است.
اولین سفر او به استانبول در سال 1888 م صورت گرفته که، گفته ایرج افشار دلیل آن
همان انتشار روزنامه هسون بوده است.