دانلود پایان نامه بررسي رابطه بين هوش هيجاني و سلامت عمومي در بين دختران مقطع سوم دبيرستان
این پروپوزال کامل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
توضیحات:
فصل اول : 1
مقدمه 2
بيان مسأله 4
اهميت و ضرورت تحقيق 5
اهداف تحقيق 7
فرضيه هاي تحقيق 7
متغيرهاي تحقيق 7
تعاريف عملياتي و نظرية واژه ها در مفاهيم 8
فصل دوم : 9
هيجان 10
تعريف هيجان 10
مناطق مهم مغز در رشد هيجان 13
هوش هيجاني 13
مدل توانايي هوش هيجاني 16
هوش هيجاني و شخصيت 25
عواطف در متون نظريات شخصيت 27
هيجان و آسيب شناسي 30
رابطه هيجان ، شناخت و رفتار 33
هوش هيجاني و سلامت رواني 35
ديدگاههاي ماير و سالوي در آموزش هوش هيجاني 41
اكتساب هوش هيجاني 42
انواع هيجانات اساسي 45
تحقيقات انجام شده در خارج 46
فصل سوم : 51
جامعه مورد مطالعه 52
حجم نمونه 52
روش نمونه گيري 52
ابزار اندازه گيري در تحقيق 53
روش تحقيق 54
روش آماري مربوط به فرضيه ها 55
فصل چهارم : 56
نمرات خام آزمودنیها از آزمون هوش هیجانی و سلامت عمومی در رابطه با فرضیه دانان 57
تجزیه و تحلیل داده ها 65
فصل پنجم : 74
بحث و نتیجه گیری 75
پیشنهادات 78
محدودیت ها 78
منابع و مآخذ 79
مقدمه :طرفداران اصلي روان شناسي انسان گرايانه در اين دهه گوردن آلبورت ، آبراهام مازلودكارل راجرز عقيده دارند كه يكي از احتياجات ضروري و مبهرم انسان اين است كه نسبت به خودش احساس خوبي داشته باشد هيجان هاي خود را مستقيماً تجربه نمايد و از نظر هيجاني رشد كند .
در حيطه روان شناسي انديشمندان بزرگ از طرفي به علت شناسي دردهاي رواني انسان و از طرف ديگر به طرح روش هايي براي بهره مندي انسان از ظرفيت كامل خود در جهت سلامت عمومي پرداخته اند كه همه در جاي متبول و هريك تكامل بخش و يا حداقل مپوش نظريه هاي خود بوده است . فرويد به عنوان چهره ي معروف ، روان شناسي نيروي اول معتقد است هسترمركزي روان نژندي يانوردتيك اضطراب است . اضطراب يك ترس دروني شده است ترس از اينكه مبادا تجارب دردآور گذشته يادآوري شوند . (شفيع آبادي و ناصري 1384) .
هدف از رمان درماني در اين ديدگاه ايجاد سلامت عمومي است . سلامت عمومي دو جنبه دارد يكي هدف از آن سازگاري با محيط بيروني ديگري سازش با محيط دروني ، محيط مجموعه عوامل و امكاناتي است كه مراجعه مي تواند از آن ميان براي توسعة توانايي هاي خود به منزلة يك انسان آزاده دست به انتخاب بزند (با باترسون 1996 به نقل از شفيع آبادي 1383) .
در سراسر جريان روانكاري در درجة اول بر روشن سازش احساسات و عواطف تأكيد مي كند اين احساسات شامل ، اضطراب ، خصومت وعشق و رنجش و ... و امثال اينها مي شود به مرور كه احساسات روشن تر مي شوند . دفاعهاي كه آنها را از نظر به دور مي دارند نيز واضح تر مي شوند و به مرور كه مراجع پذيرش بيشتري را از جانب درمانگه احساس مي كند . عشق علاقه او به خودش افزايش مي يابد ، مي تواند احساسات خود را تحمل كند و از دست زدن به دفاع هايي كه ديگر براي كنترل احساسات لزومي ندارد ، بپرهيزد (شفيع آبادي ـ 1384) .
به عقيده مازلو (1970) بزرگترين كشف فرويد اين است كه علت عمده بيماريهاي رواني به ترس از دانش درباره خويشتن ، درباره هيجان ها ، تكانش ها ، خاطرات ، استعداد ها و ... بطور كلي اين نوع ترس دفاعي است به اين مفهوم كه نوعي حمايت از عزت نفس ما و از عشق و احترام ما به خودمان به شمار مي رود ما گرايش داريم كه از هر نوع دانشي كه بتواند باعث شودكه خودمان بدمان بيايد يا احساس حقارت كنيم . (مازسو ترجمه رضواني ـ 1379) .
بيان مسأله :به اين ترتيب هيجان كه سال ها ارزش محوري خود را از دست داده بود و در سلامت انسان هيچ جايي براي اين عنصر اساسي به رسميت شناخته نمي شد و برعكس تمام مركزيت ديدگاههاي متفاوت را مسأله شناخت تشكيل مي داد . دوباره در يك سلسله تغيير و تحولات نظريه ها به عنوان عنصر اساسي قابل توجه علت شناسي رفتارهاي انسان از جمله موفقيت ها و شكست ها كه سال ها به هوش عقلاني نسبت داده مي شد ، مطرح شد سنجش هوش هيجاني جهت آماده ساختن افراد جامعه براي مازهزار توي پيچيده زندگي تأكيد ورزيد وي توضيح داد كه هوش هيجاني توانايي هايي با خود به همراه دارد مثل توانايي براي برانگيختگي خود پايداري در مواقع شكست ، توانايي نظم بخشيدن به حالت هاي روحي و خلق وخوي و توانايي اصرار و نديدن و اميدواري . به اين ترتيب اين نظريه معتقد است آنچه كه مي تواند پيش بيني كننده موفقيت و سلامت رواني فرد در آينده باشد توانايي هوش هيجاني است است تفاوت ويژه اي كه اميدوار كننده نيست مي باشد . اين است كه هوش تحصيلي به عنوان يك صفت تقريباً لاتغيير شناخته شده است و حال آنكه هوش هيجاني از ديدگاه مفسران مي تواند بر سلامت رواني و عمومي فرد تأثير مثبت داشته باشد با توجه به اهميت مسئله سلامت روان در اثر حاضر و بررسي آمار روز افزون مراجعه كنندگان بر مراكز مشاوره در ارتباط با اختلال هاي رواني در روابط بين فردي در ايران از يك سو و از سوي ديگر براساس قرائن و شواهدي كه نشان دهندة امكان ارتقاء هوش هيجاني از طريق آموزش هاي ويژه مي باشد و همچنين خلأ تحقيقاتي موجود محقق را بر آن داشت كه پژوهشي در راستاي اين پژوهشي انجام دهد كه آيا آموزش مؤلفه هاي هوش هيجاني مي تواند سلامت عمومي فرد را افزايش دهد .