دانلود پایان نامه بررسي مقايسه هوش هيجاني زنان و مردان كارمند
این پروپوزال کامل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
توضیحات:
فهرست مطالب:
مقدمه
بيان مسئله
اهميت و ضرورت تحقيق
اهداف ، فرضيه و متغيرهاي تحقيق
فصل دوم(پيشينه ادبيات تحقيق)
هيجان چيست؟
رابطه هيجان با انگيزيش
زيست شناسي و شناخت
ديدگاه شناختي
وظايف اجتماعي
ترس
خشم
نفرت غم
شادي
علاقه
ابعاد شناختي هيجان
ارزيابي
فصل سوم (روش تحقيق)
جامعه مورد مطالعه
حجم نمونه
روش نمونه گيري
روش تحقيق
مشخصات آزمون هيجاني باران
ابزار اندازه گيري
معرفي آزمون هوش هيجاني باران
نحوه نمره گذاري
فصل چهارم(يافته ها و تجزيه و تحليل داده ها)
مقدمه فصل چهارم
فصل پنجم(بحث و نتيجه گيري)
محدوديت ها
پيشنهادات
منابع و مؤاخذ
مقدمههيجان ما بسيار پيچيده تر از آن هستند كه ابتدا به چشم مي خوردند . در هنگام اول همگي هيجان ما را به عنوان احساس مي شناسيم ما شادي وترس را مي شناسيم زيرا جنبه ي احساسي آنها طبق تجربه ي ما خيلي با ند هستند وقتي با تهديديمواجه مي شويمترس يا به سمت هدفي پيشرفت مي كنيم (شادي )تقزيباًغير ممكن است كه متوجه جنبه ي احساسي هيجان نشويم . اما به همان صورتي كه بيني بخشي از صورت است ،احساس نيز فقط جزئي از هيجان است ،هيجان ما چند بُعدي هستند . آنها به صورت پديده هاي ذهني ،زيستي ،هدفمند واجتماعي وجود دارند ،هيجان ها تا اندازه اي احساس هاي ذهني هستند به اين صورت كه باعث مي شوند به شيوه خاصي ،مثل عصباني يا خوشحال ،احساس كنيم امّا هيجان ها واكنش هاي زيستي هستند زندگي پر از چالش ها ،استرس ها ومشكلاتي است كه بايد حل شوند وهوش هيجاني به عنوان راه حلهايي براي اين چالش ها ،استرس ها ومشكلات وجود دارند ،هيجان ما با هماهنگ كردن احساسات ،بر انگيختگي ،هدف وبيانگري فرآيندهاي هيجان وضعيت ما در ارتباط با محيط امان تثبيت مي كنند دليونيسون (1999 ) وما را به پاسخهاي اختصاصي وكار آمدي مجهز مي كند كه با مسايل بقاي جسماني واجتماعي متناسب هستند بر خي اعتقاد دارند كه هوش هيجاني هيچ هدف مفيدي ندارد به نظر آنها هيجانها فعاليت جاري را مختل مي كند ،رفتا را آشفته مي كنند وعقل ومنطق را از ما مي گيرند هَپ (1948).مندله (1984)اين پژوهشگران هيجان وهوش هيجاني معتقدند كه هيجانها هزاران سال قبل وظايف تكاملي سهمي داشتند اما در دنياي مدرن امروزه ديگر اين وظيفه را ندارند اين موضوع با اين اظهار نظر كه هيجان قبل از رفتار واقع مي شوند تا به سازگاري با شرايطي كه مواجه مي شويم كلك كنند در تضادهاي آشكار قرار دارند . وهمه قبول دارند كه هيجانها به نحوي كه فكر ،احساس ورفتار مي كنيم تأثير دارند ،بنابراين مسئله اين است كه آيا هيجانها سازگارند وكار كردي هستند يا ناسازگارند وغيركاركردي علت اينكه مرد وجناح مسئله (كاركردي در برابر غير كاركردي )معني دارند اين است كه هر درست هستند ،هيجانها هم شاهكار طرح تكاملي هستند به هوش هيجاني انسان در غالب طرح دو سيستمي عمل مي كند ،جنبه ي زيستي سيستم هيجان جنبه اي است كه انسانها با ساير حيوانات در آن سهيم اند وآن بخشي از سيستم هيجان است كه براي حل كردن تكاليف اساسي زندگي تكامل يافته است چون تعداد كمي از تكاليف را تعاءاساسي هستند وسيستم هيجان وهوش هيجاني به صورت قالبي پاسخ مي دهد كه پاسخها محدود ،اما بسيار مناسبي را بيدج وهماهنگ مي كند واين شيوههاي قالبي پاسخ دهي به تكاليف اساسي زندگي همانهايي هستند كه در اول مطالب بيان كرديم .
(جان مارشال ريو به تأليف يحيي سيد محمدي .ص338.سال 1385)
بيان مسئلههمان گونه كه ارزيابي به آگاهي شناختي از هيجان كمك مي كند ،تعادل اجتماعي به آگاهي اجتماعي از هوش هيجاني كمك مي نمايد ،علاوه بر اين موقعيت اجتماعي –فرهنگي اي كه فرد در آن زندگي مي كند به آگاهي فرهنگي از هيجان كمك مي نمايد وروانشناسان اجتماعي ،جامعه شناسان و...ديگران معتقدند كه هيجان لزوماًپديده اي خصوصي زيستي ودرون رواني نيست .در عوض آنها باور دارند كه بسياري از هيجانها واستفاده از هوش هيجاني از تعامل اجتماعي وبستر فرهنگي سرچشمه مي گيرد وكساني كه ساختار فرهنگي هيجاني را بررسي مي كنند خاطر نشان مي سازند كه اگر فرهنگي را كه در آن زندگي مي كنند تغيير دهيد ،خزانه ي هيجاني شما نيز تغيير خواهد كرد براي مثال هوش هيجاني افرادي كه در مناطق مختلف زندگي مي كنند ممكن است با هم فرق كند وتأثير بسزا در تحصيل وپيشرفت آنها در تحصيلشان هم داشته باشد معمولاً مهمترين منبع هيجان روزمره ما افراد ديگر هستند وحل وفصل مشكلات خودمان وديگران وقتي با ديگران تعامل مي كنيم در مقايسه با زماني كه تنها هستيم يعني از هوش هيجاني بيشتر استفاده مي كنيم اگر رويدادها وتجربياتي را دنبال كنيم كه باعث شوند واكنش هيجاني داشته باشيم باعث مي شود كه به فكر بيفتيم كه هوش هيجاني به هيجان ما به كار افتاده است . ما در مقابل ديگران به اين نتيجه مي رسيم كه ديگران نه تنها باعث مي شوند كه هيجانها را درما ايجاد شوند بلكه به طور غير مستقيم از طريق اشاعه ي هيجان نيز بر ما تأثير مي گذارد وباعث مي شود ما از طريق هوشي وارد عمل مي شويم (بهادري .1384.ص98).