چکیده : آیا این کمونیسم همان کمونیسم است، اثری کوتاه در قالب یک مقاله یا شاید اعلانیه، به بحث در رابطه با دو نحله ی فکریِ کمونیسم و مارکسیسم می پردازد.
پیش از انقلاب این دو در ایران فر یک صاحب پایگاه بزرگی در میان مردم بودند، فضای جامعه آنقدر سیاه و خفقان چنان بر اجتماع روشنفکری حاکم بود که هر نیروی محرکی، فارغ از دین و مذهب، موجی از شور پدید می آورد .
تنها مهم این بود که عدالت خواه و اهل مساوات باشد تا گروه کثیری را گرد خود جمع کند. مارکسیسم که تماما بر پایه ی برابری مادی ایجاد شده بود و کمونیسم که یکی از سرسخت ترین دشمنان سرمایه داری بود، با وجود شکستِ حاصل از انحلال حزب توده، در دهه ی پنجاه بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی را به خود خواندند و با ایجاد یک انشقاق فکری، سلاح به دست شان دادند.
پس از انقلاب اما با اشتباهات محاسباتی عجیب و غریبی که اکنون کودکانه به نظر می رسند، از همان انشقاق ها و برداشت های سلیقه ای خیانتی عظیم رخ داد .
نوعی دو قطبی را در جامعه پدید آورد که بزرگترین ضربه ی اجتماعی برای مارکسیست ها بود که آن را به کلی از عرصه ی واقعی جامعه ی انسانی کنار برد یک سو مادی گرایی مارکسیستی و سوی دیگر مذهب با بنیه ی محکمِ اجتماعی.
این تصور مارکسیست های اواخر دهه ی پنجاه مبنی بر اینکه می توانند در جامعه ای که نود درصد مردمش اعتقادات محکمِ مذهبی دارند، بدون کوچکترین نرمشی در مبانیِ پوسیده ی مارکسی، موفقیت حاصل کنند و دارای اکثریت شوند، ابلهانه بود.