مقدمه مترجم :
قرن ۱۷ میلادی زمانی را در تاریخ بریتانیا مشخص می کند که مشحون از جمگ های داخلی و کشت و کشتار مردم و حتی پادشاهان و رجال بزرگ حکومت می باشد . شاخه های متعدد مذهب مسیحیت وجود یکدیگر را تحمل نکرده و در هر فرصتی بجان یکدیگر می افتادند . حکومت مرکزی تضعیف شده و هر گروهی بر علیه گروه دیگر توطئه کرده و زندان ها از عوامل توطئه بحق یا ناحق پر شده بود .
پارلمان در مقابل قدرت بی حد و حساب پادشاه قد علم کرده و دستگاه اداری مستقلی درست نموده ، یک منطقه بزرگ به نام آلسشیا در لندن اعلام استقلال کرده و برای خودش حکومت مستقلی را تشکیل داده بود .
در چنین شرایطی یک زن و مرد جوان که از کودکی در استان ” داربی ” که به منطقه قله ها شهرت دارد با یکدیگر بزرگ شده بودند بفکر ازدواج افتاده .
ولی متأسفانه خانواده هر ۲ جوان که از دو فرقه متفاوت مسیحیت بوده و چشم دیدن یکدیگر را نداشتند با این کار مخالفت کرده .
پسر جوان را پدرش به جزیره ” من ” که در مغرب انگلستان قرار دارد فرستاده که نزد خانواده حکمران جزیره تعلیمات لازم را فرا بگیرد .
هر چند که این جدایی موقتی بوده و پسر و دختر جوان بار دیگر موفق می شوند که یکدیگر را ملاقات کنند .
در این حال برای دختر جوان توطئه ای ترتیب داده می شود که او را ربوده و به عناصر نامطلوب دربار ، از جمله دوک باکینگام عرضه کنند …
دختر و پسر جوان و بیگناه هم بدون اراده در زد و بندهای سیاسی و توطئه وارد شده و بار دیگر از یکدیگر دور می افتند .