استانلی وایمن در سال ۱۸۵۵ در خانواده ای تحصیل کرده چشم بجهان گشود. او در رشته تاریخ مدرن از دانشگاه آکسفورد مدرک لیسانس گرفت و برای مدتی بکار تعلیم در یکی از مدارس انگلستان مشغول شد. او بمسافرت علاقه زیادی داشت و از تجربه هائی که بدست آورده بود ، در تالیف کتابهای خود استفاده کرد.
او خیلی زود جای خود را در میان نویسندگان بزرگ انگلیسی زبان قرن نوزدهم باز کرده و نویسندگانی چون اسکار وایلد و استونسون جزو أفداران او در آمدند.
او مبنای کار خود را بر اساس داستانهای تاریخی گذاشته و در اغلب موارد از اتفاقات واقعی استفاده برده است.
پانزده کتاب او که در بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۴ نوشته شده است ، همگی در زمینه اتفاقات تاریخی کشور فرانسه در قرن شانزدهم و هفدهم میباشد.
او یکی از اولین مؤلفانی است که مسائل تاریخی را با ماجراهای عاشقانه در هم آمیخته است. کارهای اولین او با تالیفات الکساندر دوما همزمان شده بود.
کتاب حاضر از جمله همین کتابها است که شالوده آنرا وقایعی تشکیل میدهد که حقیقت داشته است . این داستان پسرک خردسالی است که با او بخشونت رفتار شده و از او برای پول در آوردن ، کار میکشند. ولی مردی در لباس سیاه از همه بیرحم تر و موذی تر بوده و کوچکترین خطای او منجر به تنبیهات شدیدی میگردد.
مردی در لباس سیاه در زبان انگلیسی مفهوم خاصی دارد و صرفا رنگ سیاه جامه را در ذهن متبادر نمیکند. این صفت برای فردی مشکوک و غیر عادی که رفتار تهاجم آمیز داشته باشد بکار میرود.
سلیمان نوستراداموس که یک نقش عمده در این داستان ایفا میکند ، همه صفات را یکجا با خود داشته و لباسهای او هم سرتاسر سیاه است..