عنوان انگلیسی مقاله:
Fair value accounting and corporate cash holdings
مشاهده اصل مقاله: كليك كنيد ، كليك كنيد
عنوان فارسی مقاله:
حسابداري ارزش منصفانه و دارايي هاي نقدي شركت
سال: 2017. عنوان سايت منتشركننده مقاله: Elsevier
عنوان مجله: Advances in Accounting
وضعيت ترجمه : بسيار عالي (جداول ترجمه نشده)
براي مقايسه اين ترجمه مي توان به سايت پارس ترجمه با لينك (كليك كنيد) مراجعه كنيد. اين سايت ترجمه متفاوت با كيفيت متفاوت كه قابل مقايسه است منتشر كرده.
تعداد صفحات انگليسي: 13 ضفحه تعداد صفحات فارسي: 17 صقحه
فهرست موضوعي:
چكيده
مقدمه
ادبیات پژوهش و توسعه فرضیه
نگهداشت وجه نقد شرکت
حسابداری ارزش منصفانه و استاندارد شماره 820
توسعه فرضیه
طرح پژوهش
ویژگیهای تجربی
نمونهگیری و آماره توصیفی
نتایج اصلی
آزمونهای اضافی
معیارهای تاخیری ارزش منصفانه
تحلیل رگرسیون حداقل مربعات معمولی دومرحلهای
تحلیل تغییرات
شرکتهای برخوردار از مدیران توانمندتر در مقابل شرکتهای برخوردار از مدیران کمتر توانمند
آزمونهای استحکام اضافی
نتیجهگیری
ABSTRACT
A trade-off often exists between relevance and reliability of accounting numbers. Prior research suggests that fair value accounting increases the relevance and decreases the reliability. The reduced reliability may lead to more agency conflicts. We predict a positive relation between the use of fair value inputs and the level of corporate cash holdings because prior research links more agency conflicts to a higher level of cash. We find that increased use of fair value inputs is associated with a higher level of cash holdings, and the results are mainly driven by Level 1 and Level 2 fair value inputs. In addition, we find that our results are stronger for firms with more-able managers.
چكيده
معمولا بین مربوط بودن و قابلیت اتکا اعداد و ارقام حسابداری توازن و تعادل برخوردار است. پژوهشهای پیشین حاکی از این هستند که حسابداری ارزش منصفانه باعث افزایش مربوط بودن و کاهش قابلیت اتکای این اعداد و ارقام میشود. کاهش قابلیت اتکا خود منجر به افزایش تعارضات نمایندگی میگردد. از آنجاکه پژوهشهای گذشته معتقدند که تعارضات نمایندگی منجر به افزایش میزان وجه نقد در شرکت میشود، لذا پیشبینی میشود که بین کاربرد دروندادهای ارزش منصفانه و میزان نگهداشت وجه نقد در شرکت رابطه مثبتی وجود داشته باشد. یافتهها حاکی از این است که افزایش بکارگیری دروندادهای ارزش منصفانه، خصوصا دروندادهای سطح یک و سطح دو ، باعث افزایش میزان نگهداشت وجه نقد در شرکت میشود. به علاوه، یافتهها نشان داد که این مسئله در شرکتهای برخوردار از مدیران توانمدتر به مراتب از استحکام بیشتری برخوردار است.
مقدمه
از اوایل سال 2000 میلادی به بعد، پژوهشهای دانشگاهی توجه وافری به موضوع حسابداری ارزش منصفانه نمودند. در سال 2006، هیئت استانداردهای حسابداری مالی یک استاندارد مهم به شماره 820 و تحت عنوان اندازهگیری ارزش منصفانه معرفی نمود. براساس این استاندارد، شرکتهای برخوردار از دروندادهای ارزش منصفانه (داراییها و بدهیها) موظف به افشای دروندادهای ارزش منصفانه خود در قالب یک سلسلهمراتب هستند. به این ترتیب، دروندادهای ارزش منصفانه سطح یک از قابلیت اتکا بالایی در اندازهگیری برخوردار هستند و دروندادهای ارزش منصفانه سطح سه پایینترین قابلیت اتکا در اندازهگیری را از خود نشان میدهد. پژوهشهای بسیاری دریافتهاند که کاربرد دروندادهای ارزش منصفانه باعث افزایش مربوط بودن (سانگ، توماس و یی، 2010) و کاهش قابلیت اتکای اعداد حسابداری میشود (آلن و رامانان، 2013)، که این حاکی از وجود توازن بین این دو مسئله است.
علیرغم توجه زیادی که معطوف به حسابداری ارزش منصفانه شده است، شواهد چندانی پیرامون چگونگی تاثیر دروندادهای ارزش منصفانه بر میزان نگهداشت وجه نقد شرکت وجود ندارد. لذا، هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین دروندادهای ارزش منصفانه و نگهداشت وجه نقد شرکت است. از منظر رویکرد توازن مربوط بودن-قابلیت اتکا، درصورتیکه استفاده از دروندادهای ارزش منصفانه باعث کاهش قابلیت اتکای اعداد و ارقام حسابداری شود، آنگاه سرمایهگذاران ممکن است که به خاطر اعتبار پایین این اعداد و ارقام دچار اشتباهاتی در تصمیمگیری شوند. به علاوه، انجام حسابداری ارزش منصفانه همواره با میزان زیادی از رفتارهای منفعتطلبانه و فرصتطلبانه مدیران همراه است (واتس، 2003). هر دو عامل حاکی از این هستند که کاهش قابلیت اتکا باعث افزایش تعارضات نمایندگی بین سرمایهگذاران و مدیران میشود. بنابراین، اعتقاد بر این است که بین کاربرد دروندادهای ارزش منصفانه و نگهداشت وجه نقد رابطه مثبت و معناداری وجود دارد چراکه مطالعات گذشته معتقدند (اپر، پینکویتز، استالز و ویلیامسون، 1999؛ دیتمار، ماره-اسمیت و سروائز، 2003؛ کالچف و لینز، 2007) شرکتهای دارای تعارضات نمایندگی بیشتر وجه نقد بیشتری را نیز نگهداری میکنند.
ادبیات پژوهش و توسعه فرضیه
نگهداشت وجه نقد شرکت
ادبیات مالیه به طور گسترده به بررسی عوامل تعیین کننده نگهداشت وجه نقد پرداخته است. اپلر، پینکویتز، استالز و ویلیامسون (1999) معتقدند که سطح مطلوب وجه نقد در یک شرکت براساس توازن بین مزایای حاشیهای و هزینههای نگهداشت وجه نقد تعیین میگردد. اپلر و همکاران (1999) با استفاده از نمونهای متشکل از شرکتهای آمریکایی فعال در فاصله بین سالها 1971 تا 1994 دریافتند که برخی از متغیرهای شرکت خاص نظیر اندازه، اهرم، سرمایه در گردش، نسبت بازار به دفتر، جریان وجه نقد عملیاتی، هزینههای سرمایه، سود سهام و هزینههای تحقیق و توسعه بر میزان وجه نقد شرکت تاثیرگذار هستند. دیتمار و همکاران (2003) دریافتند که شرکتهای فعال در کشورهای بیتوجه به حقوق سهامداران نیازمند نگهداشت وجه نقد بیشتری هستند. همچنین، دیتمار و مارت-اسمیت (2007) معتقدند که شرکتهای دارای حاکمیت شرکتی ضعیف وجه نقد بیشتری نسبت به شرکتهای دارای حاکمیت قوی نگه میدارند. فولی، هارتزل، تیتمان و توایت (2007) دریافتند که بار مالیاتی عاملی مهم در تعیین میزان وجه نقد شرکت محسوب میشود. تانگ (2010) نیز به بررسی تاثیر ویژگیهای ریسک مدیرعامل بر نگهداشت وجه نقد پرداختند و گزارش کردند که مدیران ریسکپذیر وجه نقد کمتری را نگهداری میکنند. سابرامانیام، تانگ، یو و ژو (2011) معتقدند که ساختار شرکت بر نگهداشت وجه نقد تاثیرگذار است و شرکتهای برخوردار از بخشهای تجاری بیشتر وجه نقد کمتری را نگهداری میکنند. هیل، فولر، کلی و واشام (2014) دریافتند که شرکتهای دارای ارتباطات سیاسی وجه نقد کمتری را نگهداری میکنند. کوهن و لی (2016) نیز دریافتند که شرکتهایی که مشتری اصلی آنها دولت باشد نسبت به سایر شرکتها وجه نقد کمتری را نگهداری مینمایند.