فردوسي يك نوع عدم تعلق به دنيا و نوعي فلسفه اپيكوري متعالي دارد كه به «پندهاي سليمان» ميماند و ارزشهاي جاوداني شاعر، كه همراه با عواطف انساندوستانه و نرمي طبع خاص و با تركيبي زيبا و جالب در شاهنامه به چشم ميخورند، آثار متفكران بزرگ هند را به ياد ميآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ويژه به داستان رستم و سهراب، ناشي از شرحي بود كه سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اينجا، اشاره به برخي ديگر از مترجمان اروپايي شاهنامه بيفايده نيست. سرويليام جونزازاولين شرقشناساني بود كه به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبك تراژديهاي يوناني روي آورد. اندكي بعد جوزف چمپيون (Joseph Champion) بخشهايي از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه كرد و به سال 1875 در كلكته به چاپ رسانيد. سبك شعري او بيشتر تقليدي بود از شاعر بزرگ انگليس الكساندر پوپ كه ايلياد هومر را به انگليسي به نظم درآورده بود. از مترجمان ديگر شاهنامه بايد به جيمز اتكينسن اشاره كرد كه بيشتر از چمپيون با ادبيات فارسي آشنايي
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگليسي به نظم درآورد و در 1832 نيز خلاصهاي از شاهنامه را در تركيبي از نظم و نثر به همان زبان ترجمه كرد. اتكينسن همانند بسياري از علاقهمندان به ادبيات شرق معتقد بود كه «آثار بزرگ شرقي قابل توجه و از جهات گوناگون نظير آثار كلاسيك غرباند.» از همين رو، وي به يافتن وجوه تشابه بين شاهنامه و نوشتهها و سرودههاي كلاسيك اروپايي پرداخت. به عنوان نمونه، ابيات زير از شاهنامه را در وصف زيبايي تهمينه ترجمه كرده و همراه با شرح گستردهاي دربارة آثار مشابه شاعراني چون هومر، ويرژيل، آناكرئون و شكسپير انتشار دادهاست