این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
در موردِ بههمآمیختگی شعر و سیاست، دو نظریهی متفاوت وجود دارد: نظریهی نخست كه تا به امروز سستتر و سطحیتراز نظریهی دیگر بوده است، چنین بیان میشود كه ضمیر ِ هر شخص دارای روحی سیاسیست و چون شعر محملیست شایسته، برای منقولات شخصی؛ پس میتواند عرصهای مناسب باشد برای بیان عقاید سیاسی. توصیههای فلسفی و شاعرانهی «كارولین فورشه ٦» و «آدرین ریچ ٧»، نمونههای خوبیست از نظریهای كه میگوید: «دیدگاه سیاسی یك دیدگاه شخصی است.» دیدگاه دیگری كه آكادمیكتر است و از تفكرات بودایی نیز سرچشمه میگیرد، چنین بیان میكند كه شعر هرگز وسیلهی مناسبی برای انتقال پیامهای سیاسی نیست. «آرچیبالد مك لیش۸» در اثر كلاسیكش با عنوان « Ars Poetica» میگوید: «تمركز ژورنالیسم بر رویدادهاست، ولی شعر با احساس سر و كار دارد. ژورنالیسم تمام همّش را صرفِ نگریستن به جهان میكند، و شعر میكوشد جهان را حس كند.» و با چنین بیانی، آشكارا از نظریهی دوم حمایت میكند.