مقدمه:
در این تحقیق به بررسی عقد وکالت می
پردازیم. ابزارهای قراردادی نشانه وجود نیازهای اجتماعی است و گاه نیاز مشترک چند
وسیله حقوقی را بر می انگیزد، اصول حقوقی نیز از همین نیازها مایه می گیرند، باید
کوشید تا این اصول را استخراج کرد.
اثر مستقیم و بی واسطه عقد وکالت اذن
است مثل شرکت و عاریه نه تعهد و التزام و در نتیجۀ اجرای اذن به وجود می آید.
نیابت شاید اولین اثری باشد که در وکالت به چشم می خورد و نهادی است برای تحقق
نمایندگی قراردادی و دیگر اینکه امانت هم دیگر وصف آن است.
وقتی وکالت را بررسی می کنیم، بهتر
است ؟ امانی، ضمانی یا ید امانی و ضمانی برخورد می کنیم، لذا لازم دانستیم که
بدانیم منظور قانون گذار از ید امانی و ید ضمانی چیست؟ ببینیم عقد ضمانی چیست؟ در
ق.م می بینیم قانون گذار عقد امانی را ذکر کرده ولی بسیاری از عقود که در قانون
هستند عقودی هستند که وضعیت امانی را ایجاد می کند.
طبق قواعد فقهی و قانون مدنی اصلی بر ضمانی بودن است و امانی
بودن نیاز به تصریح دارد.
حقوق رشته اي تشكيل شده از نوع انواع
قوانين مختلف و اين قوانين روح مشتركي به نام
حقوق را به وجود مي آورند در كشور ما يكي از مهمترين شاخههاي حقوق حقوق مدني است و چون قواعد حقوق مدني به صورت عام و كلي بيان شده
است نياز به تفسير دارد و تفسيري هم كه در حقوق مدني پذيرفته شده تفسير موسع است
اين باعث به وجود آمدن تفاسير مختلفي از قانون مي شود يك حقوقدان خوب و موفق كسي
است كه نظرات و تفاسير اساتيد و علماي حقوق را ياد داشته باشد و هم بتواند از بين
آنها تفسيري را بر گزيند كه عقلائي تر و كارآمد تر است و براي مسلط شدن بر نظرات مختلف ما بايد
كتابهاي مؤلفين مختلف در حقوق را مطالعه كنيم و اين هم از لحاظ مادي هزينه زيادي
دارد و اين كه باعث صرف وقت زيادي مي شود و اين مسئله مارا براين داشت كه ما نظرات
اساتيد مختلف را در يك جا و به طور خلاصه جمع آوري كنيم تا كساني كه اهل علم اند و
تحقيق به آساني به آن دست يابند و نظرات مختلف را بيان كرديم و تا حد امكان اشاره
كرديم كه كدام نظر بيشتر منطبق با قانون است و جائي هم كه به راحتي نتوانستيم نظر
برتر را انتخاب كنيم و نظرات را به خواننده واگذار كرديم باشد كه گامي مؤثر در جهت تسريع و نظم حقوقي برداشته باشيم.
در این تحقیق که به عقد وکالت می
پردازیم قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم، خواستیم مواردی را که اهمیت آن بیشتر
است در مقدمه به صورت سؤال در آوریم تا خواننده با ذهنیت کامل و آمادگی بیشتر
به پی گیری مطالب بپردازد:
1) آیا وکالت به
طریق معاطات نیز می تواند منعقد گردد؟
2)
در چه مسائلی می توان وکالت داد؟
3)
آیا تعیین اجرت برای وکیل در عقد وکالت تبدیل به اجاره می شود یا نه؟
4)
اگر وکیل توکیل عقد را داشته باشد وکیل دوم وکیل چه کسی است . وکیل برای
موکل یا وکیل برای وکیل اول؟
5)
آیا درج عقد وکالت به صورت شرط ضمن عقد باعث لزوم عقد
وکالت می گردد؟
6)
منظور از اقدام منافی با وکالت چیست؟
مبحث اول-
کلیات
گفتار اول-تعریف عقد وکالت:
ماده 656 بیان می دارد «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف
دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید.» بنابراین معلوم می گردد وکالت جنبه
نیابت و قائم مقامی دارد یعنی شخصی کاری را که خود باید انجام دهند بنا به دلایلی
به دیگری وکالت یا نیابت می دهد که انجام دهد.
وکالت مصدر و به معنی تفویض کردن و واگذار نمودن می باشد در نتیجه در عقد وکالت وکیل
به جای موکل امر مورد وکالت را انجام می دهد و از نظر حقوقی مانند آن است که موکل
خود آن امر را انجام داده است و فرقی ندارد انجام امر به نام موکل باشد و یا آنکه
سمت خود را پنهان دارد و چنان وانمود کند که برای خود خرید را انجام می دهد. زیرا
آنچه موجب تحقق معامله به عنوان وکالت است قصد وکیل می باشد و آن در هر دو مورد
مذکور موجود بود.
وکالت از نظر معنی لغوی گاهی به معنی حفاظت به کار می رود و در پاره ای از
موارد به معنی اعتماد و تفویض امری به دیگری استعمال می شود و ماده 656 وکالت را تعریف
می کند بنابراین از این تعریف معلوم می شود که وکالت عقد است و در انعقاد آن رضای
طرفین شرط است و بنابراین منوط به ایجاب و قبول است و قبول وکالت به هر لفظ یا
فعلی است که دلالت بر رضای وکیل بر قبول وکالت بنماید و باعث انعقاد وکالت گردد.
بنابراین تصور ایقاع بودن وکالت صحیح نیست و قبول شرط صحت آن است.
عقد وکالت وسیله اعطای نیابت به وکیل است که تا در حدود اختیارات تفویض
شده به او اعمال حقوقی معینی را به نام و حساب موکل انجام د هد، بنابراین عقد وكالت در زمره عقود اذنی به حساب می آید و عقد وکالت عقدی جائز است و به موت هر
یک از وکیل و موکل منفسخ می گردد.
اثر عقد وکالت اعطای نیابت است. بنابراین وکیل نسبت به آثار اموری که
انجام می دهد در حکم واسطه است و آنچه که می کند برای موکل است. تعهدهایی که
پذیرفته است بر موکل تحمیل می شود و اگر نفعی در بین باشد برای او است.
با توجه به تعاریف فوق معلوم می
گردد که وکالت عقد است و وکالت یکی از عقود معین است و باید علاوه بر شرایط اساسی
ماده 190 دارای شرایط اختصاصی خود نیز باشد در
این عقد موکل ایجاب می کند و وکیل قبول می کند.
بنابراین ما عقد وکالت به طور عام را بررسی می کنیم و اختصاص به وکالت در
دادگستری و اقامه ی دعوی ندارد
ومان657ییان می دارد که (( تحقیق وكالت منوط به قبول وکیل است».
بنابراین موکل ایجاب می کند و وکیل باید قبول کند و البته زمانی این قبول
مؤثر است که به موکل ابلاغ گردد. سؤالی که مطرح است این است که آیا وکالت به طریق
معاملات نیز می تواند منعقد گردد؟
وکالت به طریق معاملات نیز واقع می شود مثل این که شخصی مال را به دیگری
برای اینکه آن را بفروش برساند تسلیم کند و او آن اموال را تحویل بگیرد.
قانون مدنی عقد وکالتی را پذیرفته است که ایجاب و قبول در آن به صورت فعلی
باشد و حال آنکه معاطات در عقود معوض مانند بیع صادق است و در عقد وکالت که منظور
از آن تفویض نمایندگی به غیر است قابل تصور نیست زیرا معاطات مستلزم داد و ستد
و قبض و اقباض است و در وکالت قبض و اقباض وجود ندارد بنابراین باید گفت ایجاب در
عقد وکالت یاید با الفاظ و با نوشته بود و یا آنکه حداقل به صورت اذن و امر باشد و
ایجاب فعلی و قبول فعلی نمی تواند عقد وکالت را منعقد سازد.
وکالت را به طور معمول در فقه به دو صروت تصور کرده اند وکالت عقدی که
ایجاب و قبول ان از جنس الفاظ است و وکالت معاطاتی و موقعی وکالت
معاملاتی است که لااقل قبول وکیل لفظی نباشد.
با توجه به مباحثی که مطرح شد به نظر نگارنده ما باید وکالت معاطاتی را قبول نکنیم درست است که قانونگذار گفته به هر فعلی که دلالت بر قبول
کند واقع می شود ولی در وکالت که قبض و اقباض نیست بلکه نیابت است و ما باید نظر
دکتر کاشانی را در این مورد قبول کنیم.
سؤالی که مطرح است این است که آیا در وکالت توالی عرفی بین ایجاب و قبول
لازم است؟
در وکالت موالات بین ایجاب و قبول لازم نیست یعنی لازم نیست قبول متصل به
ایجاب باشد.
در عقود توالی ایجاب و قبول شرط است ولی در وکالت فقها تصریح به عدم شرطیت
توالی کرده اند.
در انعقاد وکالت توالی بین ایجاب و قبول شرط نیست و احراز ارتباط معنوی بین آن دو
کافی است.
با توجه به مباحث مطرح شده معلوم می گردد که توالی عرفي بین ایجاب و قبول
در عقد وکالت لازم نیست چون می توان از جانب شخص غائب نیز وکیل شد. سؤالی که مطرح
است این است که در چه مسائلی می توان وکالت دارد وکالت می تواند در مسائل
حقوقی باشد نظیر ازدواج، بیع، اجاره، طلاق، و می تواند در مسائل مادی باشد مانند
کشیدن نقشه ساختمانی ، درختکاری، احداث ساختمان، و رنگ کردن اتومبیل یا خانه و
غیره باشد.
از ظاهر ماده 656 چنین بر می آید که موضوع وکالت ممکن است یک عمل حقوقی
باشد مانند فروش خانه یا فسخ اجاره و طلاق، یا امر دیگری که در شمار اعمال مادی
است و برای موکل انجام می شود مانند مقاطعه ساختن بنا یا تهیة نقشه آن یا انجام
عمل جراحی و نقاشی.ولی با توجه به مفهوم نمایندگی به انجام عمل حقوقی برای موکل
اختصاص داده اند به نظر می رسد که این تغییر در حقوق ما نیز با توجه به مواد قانون
مدنی قابل پذیرفتن باشد.
وکالت منحصراً باید از مقوله معاملات و مطالبه حقوق و اقامه و دفاع از دعاوی اعمال حقوقی باشد و در اعمال مادی وکالت امکان پذیر
نیست.
دکتر امامی، حسن، خ م-
جلد2- ص 294- چ چهاردهم- انتشارات اسلاميه- سال 1377
دکتر کاشانی، محمود- جزوه مدنی 7- دانشگاه شهید بهشتی- سال
69-68، ص 111
دکتر
طاهری، حبيب الله- حقوق- جلد4- ص 394- چاپ اول- انتشارات اسلامی- سال 75
دکتر کاتوزيان، ناصر-
عقود معین- ج4- چ سوم- 1378- انتشارات شرکت سهامی- ص107
بروجردی عبده، محمد- ح م- چ چهارم- انتشارات اسلاميه- سال 77- ص 356
دکتر کاشانی، محمود- همان
منبع-ص111
جعفری لنگرودی، جعفر-
فلسفه ح م- جلد دوم- انتشارات گنج دانش- سال 80- ص 138
دکتر امامی، حسن- همان
منبع- ص294
دکتر کاشانی، محمود- همان
منبع-ص111
دکتر کاتوزيان، ناصر-
همان منبع- ص133
نوين، پرويز، ح م 7- چاپ
اول- انتشارات گنج دانش- سال 78- ص 88
دکتر کاتوزيان، ناصر همان
منبع- ص 110
دکتر کاشانی، محمود- همان
منبع- ص 133