مقدمه
پس
از پايان جنگ جهاني دوم، دولتها براي جبران خسارت جنگ روي به منابع طبيعي آوردند
با شروع جنگ سرد مكتشفان بدنبال منابع مطمئن در كشورهاي نزديك آمريكا بودند كه
كانادا بهترين كشور بود هم از نظر وسعت و هم از نظر منابع معدني.
فلزات
پايه مانند مس، سرب، روي و نيكل، از طرفي شرايط بد آب و هوايي از قبيل سرماي زياد
و يخبندان در قسمتي از سال اكتشافي را سخت مي كرد و مهمترين عامل فاكتور زمان بود
كه تأخير در هر مرحله باعث موكول شدن ادامه عمليات به فصل بعدي شود از طرفي روشهاي
كند ژئوفيزيكي نيز به اين تأخير كمك مي كرد.
ژئوفيزيك
به دليل ويژگيهايي كه دارد كم هزينه بودن و بيشترين سرعت بهترين راه براي برداشت
بود اما متدهاي گراويتي بدليل ديگر مشكلات كنار گذاشته شد و روشهاي قديمي مغناطيس
بدليل وجود منبع ميدان، وجود الكترود و تفسير پيچيده كمتر استفاده شد. همين عوامل
بعدها باعث توسعه روشهاي ژئوفيزيكي شد، اولين تلاش براي استفاده از هواپيما در
برداشت هاي EM توسط
(1946) Hans land berg و اين
سيستم شامل 2 سيم پيچ كه در كابين هليكوپتر ميباشد
و تنها براي توده هاي مدفون در عمق 5 متري ميباشد.
از
طرفي با روي كار آمدن كامپيوتر سرعت و دقت محاسبات پيچيده اين روش به عنوان
سريعترين و بهترين روش بكار گرفته شد.
نياز
به كشف توده هاي عميق باعث شد تا پس از دهه 1970 مطالعات و طراحي هايي در اين
زمينه صورت بگيرد. در اين مسير موفقيتهاي (INPUT) (Induced Pulse Transient) (القا
پالس زودگذر) چشمگير بوده در دهه 1980 عمده شركتهاي معدني بدنبال اكتشاف طلا
بودند. در هر حال نياز اورانيوم و فلزات پايه در نيمه دهه 1980 باعث شد روشهاي
اكتشاف عميق استفاده شود شركتهاي Spectrem , Questem ,
Geotem در سال 1990 اقدام به ارائه اين خدمات
كردند.
فصل
سوم
مباني
مغناطيس سنجي و تئوري
مقدمه:
ميدان
مغناطيسي زمين از ديرباز نظر محققان را به خود جلب كرده بود. هميشه اين حقيقت كه
سوزن مغناطيسي شده آويزان از نخ هميشه در يك راستا قرار ميگيرد
دانشمندان را به فكر وامي داشت. تا اينكه ژيلبرت نظريه خود را حدود سه قرن پيش
مبني بر اينكه زمين مانند يك مغناطيس بزرگ و تا اندازه اي بي قاعده عمل ميكند.
اين نظريه به همراه نظريه نيوتن در مورد گرانش را ميتوان
پايه هاي ژئوفيزيك دانست. در واقع به كمك ژئوفيزيك ميتوان
كانسار مدفون در زمين را با اطمينان مدلسازي كرد.
مطالعات
ژئوفيزيكي بر مبناي خاصيت فيزيكي مورد اندازه گيري به دو دسته كلي تقسيم ميشوند. روشهايي كه ميدانهاي طبيعي زمين را اندازه
گيري ميكنند (روشهاي استاتيك) كه عبارتند از روشهاي ثقل سنجي، مغناطيسي سنجي،
تلوريك، پتانسيل خودزا و راديومتري و روشهايي كه از ميدانهاي مصنوعي ايجاد شده
استفاده ميكنند (روشهاي ديناميك) كه شامل دو دسته مهم مي باشند. روشهاي الكتريكي
و روشهاي لرزه نگاري، روشهاي استاتيك نسبت به روشهاي ديناميك سريع و كم خرج هستند
و عموماً در اكتشاف نيمه تفصيلي و شناسايي ساختماني زمين شناسي استفاده ميشوند و بيشتر اطلاعات كيفي بدست مي دهند. در روشهاي
ديناميكي با مطالعه تغييرات ميدان مصنوعي ايجاد شده در اثر حضور مواد مختلف ميتوان آناليزهاي بهتر و مشخص تري همراه با تفسيرهاي
كمي و كيفي انجام داد. روشهاي ديناميك اغلب وقت گير و پرهزينه هستند ولي تجارب
علمي و نتايج بدست آمده، كاربرد موفقيت آميز اين روشها را ثابت كرده است.