گذر
بين مد پيوسته و ناپيوسته
در شكل ( 5-4) (الف ) و
(ب ) ، خطوط پرنشاندهنده جريان هاي اوليه و ثانويه در مد ناپيوسته است . جريان
اوليه از مقدار صفر به شكل مثلثي شروع به زياد شدن مي كند تا سطح Ip (نقطه B ) در
پايان دوره روشناي ترانزيستور (شكل 5-4 الف ) .
در لبه خاموش شدن سويچ
جريان اوليه كه به IP1 رسيده است به ثانيويه منتقل مي شود (نقطه H ) كه تازمانيكه سردات دار ثانيويه مثبت است در طي
خاموش بودن سويچ جريان ثانويه كه با نسبت بطور
خطي نزول مي كند كه Ls اندركتانس ثانيويه است و
برابر .
اين جريان در نقطه I به صفر
مي رسد . يك زمان مرده Tdt قبل از شروع دوره
روشنايي بعدي در نقطه F بوجود مي آيد . همه انرژي ذخيره شده در
اوليه اكنون قبل تز شروع سويچ در دوره بعد ( ثانويه منتقل شده است ) .مقدار متوسط
يا DC جريان خروجي برابر متوسط مثلث GHT ضرب در
ديوتي سايكل Toff/t است . حال براي باقي ماندن حالت ناپيوسته ،
بايستي يك زمان مرده Tdt (شكل b 5-4 )
بين صفر شدن جريان ثانويه و شروع به افزايش يافتن جريان اوليه در روشن شدن سويچ
وجود داشته باشد .
اگر توان پيشتري در
خروجي مورد نياز باشد ( با كاهش Ro ) ، طبق رابطه زير Too بايستي
افزايش يابد تا ولتاژ خروجي ثابت بماند.
با افزايش Ton ( در Vdc ثابت ) ، شيب جريان اوليه ثابت مي ماند و پيك
جريان همانطور كه در شكل (الف 5-4) نشان داده شده است از مقدار B به d مي رسد
مقدار پيك جريان ثانويه (= ) در شكل (5-4 ب ) از H به k فزايش
مي يابد و در زمان ديرتري شروع مي شود ( از G به J ) .
براي ثابت ماندن ولتاژ
خروجي بوسيله حلقه كنترل ، شيب ثانويها ثابت مي ماند و نقطه اي كه جريان ثانويه مي شود به زمان
روشن شدن بعدي نزديكتر مي شود كه نتيجتا باعث كاهش زمان Tdt مي شود و اگر Tdt به صفر برسد به نقطه
پايان مد ناپيوسته مي رسيم . همچنين با كاهش VIN و توان ثابت خروجي ،Ton بايستي
افزايش يابد و در نتيجه Tdt كاهش مي يابد .
توجه شود تا زمانيكه
مدار در مد ناپيوسته كار مي كند و يك زمان مرده Tdt وجود دارد زياد شدن زمان روشنايي سويچ ، افزايش
وسعت جريان مثلثي اوليه را بدنبال دارد و نيز سطح جريان ثانويه از GHI به JKL تغيير
مي كند.
از آنجايي كه جريان DC خروجي
، متوسط جريان مثلثي ثانويه ضرب در ويوتي سايكل مي باشد آنگاه با افزايش زمان روشن
، جريان ثانويه بيشتري براي بار در دسترس خواهد بود . وقتي كه زنان مرده از بين
رفت ، هرگونه افزايشي در جريان بار به افزايش زمان Ton و كاهش
Toff نياز دارد تا اينكه انتهاي جريان ثانويه
نتواند بيشتر به راست كشيده شود جريان ثانويه از نقطه عقبتر J و نقطه
بالاتر K ، شروع مي شود (شكل 5-4) ب .
سپس در نقطه شروع بعدي
زمان روشن سويج (F در شكل (5-4) الف ) يا L در شكل
(5-4) ب ) همچنان جريان يا انرژي مشابه از ثانويه به خارج منتقل مي شود.
اكنون لبه شروع جريان
اوليه يك برش خواهد داشت . حلقه فيربك مي كوشد براي تامين كردن جريان مورد نياز
روشنايي را به بعد از J طول بدهد .
حال با پايان يافتن زمان
خاموش ، جريان ثانوي در انتهاي اين زمان مقدار غيرصفر خواهد دانست و از اينجا مي
توان گفت كه پرش جريان در آغاز مرحله بعد
بيشتر مي شود .
سرانجام بعد از سيكلهاي
سويچينگ فراوان ، پرش ابتداي لبه جريان اوليه و نيز مقدار پاياني جريان ثانويه در
شكل ( 5-4) به اندازه كافي بالاخواهد رفت از آنجاكه ناحيه xyzw مقداري
بزرگتر از آنكه جريان خروجي را تامين كند شده است . حال حلقه كنترل شروع به كاهش
زمان Ton مي كند تا جريان ذوزنقه اي شكل اوليه از M تا P و
جريان ذوزنقه اي ثانويه از T تا W طول بكشد (شكل هاي 5-4 الف
و 5-4 ب ) .
در اينجا سطح شكل موج
ولتاژ اوليه ترانسفور و هنگاميكه ترانزيستور روشن است برابر با سطح شكل موج ولتاژ
در زمان خاموش ترانزيستور است .
اين امر شرطي است كه طبق
آن هسته تراس در پايان يك سيكل كامل سوپرچينگ به نقطه ابتدايي روي حلقه هسيترزيس
مربوطه Reset شود . يا به بيان ديگر اين شرط حاكي از آن
است كه مقدار متوسط يا DC ولتاژ روي اوليه برابرصفر است البته بافرض
اين كه مقاومت Dc اوليه صفر مي باشد كه در اين صورت امكان وجود يك ولتاژ DC روي
مقاومت صفر وجود ندارد .
حال در مد پيوسته ،
افزايش جريان بار بوسيله افزايش ابتدايي زمان Ton تامين مي شود .( از MP به MS در شكل
( ج 5-4) كه اين كار باعث كاهش زمان خاموشي از Tw به Xw (شكل
5-4 د ) . كه انتهاي بالس جريان ثانويه نمي تواند بيشتر به راست حركت كند چرا كه
زمان مرده اي نداريم . اگر چه ؟؟ جريان ثانويه مقداري افزايش يافته (از نقطه U به Y )
ناحيه از دست رفته در كاهش زمان toff (T تا X )
بيشتر از ناحيه اي است كه شيب UV به YZ در شكل
5-4 (د) تغيير مي يابد .