تاريخ نشانگر تغيير و تحول بسيار در عصرهاي
مختلف ميباشد. با هر نسل ابزارها، سنتها و عقايد جديد رشد ميكنند و اين موضوع
در آغاز قرن بيستم از جايگاه ويژهاي برخوردار است. نظامهاي اجتماعي، اقتصادي،
سياسي در حال تحول ميباشند. ابزارهاي جديد موجب پديد آمدن روشهاي نوين و نيز چالش
در انديشه انساني شده و با اين چالش تفكرات جديد متولد ميشوند و در نتيجه نظامهايي
متنوع و سازگار با نيازهاي اجتماعي جديد خلق ميشوند. زماني كه ايده مرتبط ساختن
كامپيوتر به وسيله تلفن در سال 1965 به وسيله دو نفر از محققان به نامهاي لري
رابرتز (Lary Roberts) و توماس مريل (Thomas Merril) مطرح گرديد و توانستند دو كامپيوتر يكي در
كاليفرنيا و ديگري در ماساچوست را به هم وصل نمايند هيچ كس تصور نميكرد كه اين
فناوري بتواند چنين تحولي در جوامع بشري ايجاد كند. در سال 1972، رابرتز اولين
حافظه E-mail
را نوشت. در سال 1980 ساخت كامپيوترهاي شخصي با سرت و حافظه بيشتر توسعه يافت و در
دهة 1990 با طراحي شبكه جهاني وب (world wideweb)
و گسترش ناگهاني اينترنت تحولي عظم در فناوري اطلاعات به وجود آمد كه اين فناوري
بر روي دانش، آموزش، يادگيري، ارتباطات و دهها مقوله ديگر تأثير بسزايي گذشت و اين
موضوع آنچنان سريع رخ داد كه بسياري از دستاندركاران، سياستگذاران و رهبران آموزش
عالي را حتي در كشورهاي پيشرفته غافلگير نمود. به طوريكه پيش بيني ميشود پس از
پايان دهة اول 21 كمتر فعاليت آموزشي و پژوهشي بدون استفاده از اينترنت و ارتباطات
كامپيوتري صورت پذيرد. (chronicle of Higher
Education, 2001)
مراكز آموزش عالي اغاز مسير استفاده از
اشكال مختلف فناوري اطلاعات براي بهبود آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعي را طراحي ميكنند
و اين ابزار به عنوان منبع قوي وارد آموزش عالي شده است. (Szatmary,
2000)
در عصر حاضر شكاف شمال و جنوب ناشي از شكاف
علمي و فناوري ميان اين دو گروه از كشورهاست. پر كردن اين فاصله محتاج رويكردي
نوين و متفاوت به آموزش در سطوح مختلف و برنامه ريزي صحيح و بلندمدت با استفاده از
فناوريهاي نوين ميپردازد.
مفهوم آموزش در تمام طول زندگي يكي از
كليدهاي ورود به هزاره جديد است. اين مفهوم به دليل پاسخگويي به مسئله تغيير و
تحول جهان و نيز به دليل مزيتهاي انعطاف پذيري و تنوع و قابل دسترس بودن، خود
مفهومي ضروري است. به علاوه اين مفهوم از تمايز سنتي آن ميان آموزش اوليه مدرسهاي
و آموزش پيوسته پا را فراتر ميگذارد. (ادگارفورد، 1972) بنابراين آموزش مداوم و
مادام العمر ميتواند از نخستين راهبردهايي باشد كه مورد توجه تصميم سازان آموزش
به ويژه فني و حرفهاي و عالي قرار گيرد. قابليت انعطاف دانشگاهها و متعاقب آن دانش
آموختگان و آمادگي براي فراگيري و همگامي با فناوريهاي نوين بايد سرلوحه برنامهريزان
آموزشي آينده باشد. چه بسا دانشگاههايي كه آموزش پايهاي خوبي را ارائه دهند. اما
اگر اين آموزش در قالبي خشك و منجمد ارائه شود، نميتواند آموزش صحيح و اصولي در
قرن حاضر محسوب شود. و اين اصل صرفا شامل حاصل اساتيد و دانشجويان نخواهد شد بلكه
دانش آموختگان نيز بايد بتوانند قابليت انعطاف را در خود فراهم آورند تا بتوانند
در عرصه رقابتهاي حرفهاي و عملي باقي بمانند.
امروزه هيچ كس نميتواند منكر اهميت آموزش و
مهارت آموزي شود و پس از جنگ جهاني دوم تقريبا اكثريت نظامهاي آموزشي به اين
اهميت پي بردهاند. وانگهي امروزه ما در سيارهاي زندگي ميكنيم كه ساكنان آن
ارتباط گستردهاي با يكديگر دارند و تداوم پيشرفت فناوري موجب ايجاد تحولات نويني
در اين مناسبات خواهد شد و به عصري گام نهادهايم كه دانش و مديريت دانش نقش عمدهاي
در زندگي هر يك از ما ايفا ميكند.
اغلب فعاليت هاي اقتصادي مبتني بر دانش است
و كارهاي دستي اغلب براي كارگران بسيار ماهر در نظر گرفته ميشوند، توده دانش با
سرعتي بيشتر از گذشته، نو ميشود و افكار تازه، خيلي زودتر تازگي خود را از دست ميدهند.
در سدة بيستم، نظامهاي جديد آموزشي به طور
گسترده متأثر از شيوه توليد صنعتي بودند. اما در آستانه هزارة سوم بايد آموزش را
به گونهاي تعريف كرد كه بتواند امكانات محدوديت ناپذيري را براي فراگيري در سراسر
زندگي ايجاد كند. از اين رو نظامهاي آموزشي در اين سده با چالشهاي نويني مواجه
بوده و چنانچه نتوانند انعطاف لازم را در خود ايجاد كنند، ديگر قادر به ادامة حيات
نخواهند بود.در جامعه مبتني بر دانش، كار دستي بدون مهارت در نهايت از ميان خواهد
رفت و اين در حالي است كه استفاده از كار دستي ارزان قيمت در گذشتهاي نه چندان
دور يكي از عوامل موفقيت (CSF) محسوب ميشده است.
در آينده نزديك، مهارت در كار دستي يكي از
عوامل توسعه به شمار خواهد رفت و دستيابي به مهارتهاي روز آمد جز در ساية آموزشي
مداوم ميسر نخواهد شد. در سدة بيست و يكم، آموزشي مورد قبول يك جامعه پوياست كه در
آن دستيابي به اطلاعات،امتيازي براي افراد خاص محسوب نميشود و ارتباطات تمامي
سدههاي اجتماعي را درهم خواهد شكست، بنابراين وظيفه آموزش ايجاب ميكند كه موقعيتهاي
پايان ناپذير فراگيري را به همگان در همه جا عرضه كند و آموزش از راه دور كه با شيوههاي
جديد آميخته شده ميتواند از مهمترين راهكارهاي پاسخگويي اين عصر باشد.
در دنياي كنوني فناوري اطلاعات و ارتباطات
نقش مهمي را در پيشرفت كشورها از ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي
ايفا ميكند. در دنيائي كه ارتباط و اطلاع رساني در اولويت اول بسياري از كشورهاي
نيمه صنعتي قرار دارد، بيتوجهي نسبت به اين پيشرفتها خصوصاً در سطح آموزش عالي
باعث ميشود كه جامعه به نوعي عقب ماندگي و برخورد انفعالي در برابر هجوم اطلاعات
از سوي جامعه جهاني گرفتار شود. دانشگاهها بايد با استفاده بهينه از امكانات
فناوري جديد و با توجه به ابعاد مثبت و منفي آن، زمينه را براي تغيير و تحول
بنيادي در حركت نظام آموزشي كشور از حالت سنتي به سوي آموزش نوين آغاز نمايد.
مهمترين دلايل براي توجه مراكز دانشگاهي به فناوري اطلاعات و ارتباطات به شرح ذيل
است:
-
از آنجائيكه مراكز دانشگاهي محل جمع آوري و تجزيه و
تحليل آخرين اطلاعات علمي هستند، تجهيز دانشگاهها به هر فناوري، كه در انتقال
اطلاعات و اطلاع رساني نقش مهمي را ايفا ميكند، ضروري به نظر ميرسد.
-
مراكز دانشگاهي محل تحقيق و تتبع براي نيل به حقايق و
واقعيات بوده و لازمه دستيابي به اين حقائق، داشتن اطلاعات جامع پيرامون موضوع
اصلي است. اين امر با ايجاد ارتباط تنگاتنگ با مراكز علمي و متخصصان در سطوح مختلف
در سراسر جهان حاصل ميگردد.
-
پويائي و تحرك مراكز دانشگاهي مستلزم وجود عناصر محقق و
مبتكر اعم از دانشجو و استاد است. مراكز دانشگاهي بستري براي توليد علم و دانش ميباشد
و اين توليدات زماني تحقق مييابد كه نظام سنتي در مراكز دانشگاهي جاي خود را به
نظام پويا، خلاق همراه با ارتباط متقابل دانشجو و استاد بدهد. در عصر جديد استاد و
دانشجو هر دو به دنبال كشف حقيقت هستند و هر دو از منابع مختلف اطلاعات استفاده
كرده تا دانش جديدي را توليد نمايند.
لازمه استفاده بهينه از اين امكانات، ايجاد
نگرش مثبت در دانشجويان و اساتيد جهت استفاده در پژوهشهاي علمي است. تا زماني كه
دانشجويان نسبت به كارآيي اينترنت امكانات و محدوديتها، نحوه استفاده از آن ها،
تأثير آن در پيشبرد علوم اطلاع ناچيزي داشته باشند. حداكثر بهرهوري از اين
امكانات در مراكز دانشگاهي صورت نخواهد گرفت. براي پي بردن به ميزان آشنايي
دانشجويان به كاربرد اينترنت در آموزش اجراي يك سري تحقيقات در سطح دانشگاهها امر
ضروري است تا بتواند نياز واقعي دانشجويان را در اين رابطه تبيين نمايد. از ميان
تحقيقات انجام شده ميتوان به تحقيق سلاجقه در دانشگاه شيراز اشاره كرد. به نظر وي
كاربران مركز اينترنت دانشگاه علوم پزشكي شيراز نسبت به كاربرد اينترنت نگرش مثبتي
داشته و آنان علاوه بر انجام پژوهشهاي مشخص، امكانات شبكه را براي آموزش خود نيز
مورد استفاده قرار دادهاند. همچنين ميان استفاده از منابع الكترونيكي اطلاعات و
استفاده از رايانه، رابطه معنيدار است.
ايجاد دورههاي آشنايي با اينترنت و كاربرد
آن در علوم مختلف، زمينه مساعدي براي افزايش آگاهي و اطلاعات دانشجويان در اين زمينه
است تا بدين وسيله ضمن افزايش آگاهيها، مهارت لازم براي كاربرد شبكه در دانشگاهها
ايجاد شود. آشنائي دانشجويان در مراكز دانشگاهي پيرامون فناوري اطلاعات و ارتباطات
در دو بعد كلي قابل تقسيم است. يك بعد آن مربوط به علم انفورماتيك است كه شامل
آشنائي دانشجويان با سخت افزار و نرم افزار رايانه و زبانهاي برنامه نويسي ميباشد.
در بعد ديگر كاربرد اين فناوري در علوم مختلف و همچنين آموزش علوم با كمك رايانه
است. از طرف ديگر يادگيري اين علوم به دو صورت امكان پذير است : شركت در آموزشهاي
رسمي با گذراندن دورههاي مربوطه و يادگيري به صورت خودآموزي يعني دانشجو با
مطالعه انفرادي و با تمرين مستقيم با رايانه مهارت لازم را كسب نمايد. ميزان
موفقيت گروه خودآموز در كار با رايانه موفقتر از گروهي است كه به صورت تئوريك
مطالب آموزشي را ياد ميگيرند زيرا آنان با انگيزه دروني و از طرفي با كار مستقيم
با رايانه مهارتهاي لازم را كسب مينمايند. اين بيانگر اين واقعيت است كه موفقيت
دانشگاه در آشنايي دانشجويان به فناوري جديد بيشتر متكي بر تشكيل كارگاههاي
رايانهاي و ايجاد امكانات مناسب براي خود يادگيري توسط دانشجويان بوده و صرف
تشكيل چند دوره آموزشي بدون آموزش عملي، موفقيت چشمگيري به دنبال نخواهد آمد. ]1[