(vii) توزيع درآمد خالص بانك را تعيين نماييد.
(c) هيأت رئيسه بايد يك جلسه ي سالانه را برگزار نمايد. چنين جلسه اي
بايستي با حضور هيأت مديره يا مديران اجرايي صورت پذيرد. هر زمان پنج عضو يا اعضاي
دارنده ي يك چهارم كل آراء درخواست كنند، مديران، جلسات هيأت مديره را تشكيل مي
دهند.
(d) حد نصاب هر جلسه بايد باحضور اكثريت رؤسا باشد يعني نبايد كمتر
از دو سوم كل آراء باشد.
(e) هيأت رئيسه ممكن است روندي را ايجاد كند كه به واسطه آن هر موقع
مديران اجرايي تصور كنند چنين كاري به نفع بانك است، امكان دارد كه بدون برگزار
كردن جلسه ي هيأت مديره رأي مديران را در مورد موضوعي خاص كسب نمايند.
(f) هيأت مديره و مديران اجرايي به اندازه ي اختياراتشان در صورت
لزوم يا متناسب با نحوه ي هدايت امور بانكي چنين قوانين و مقرراتي را بپذيرند.
(g) رؤسا و معاونين چنين اموري را بدون در نظر گرفتن پاداش از بانك
انجام مي دهند اما بانك نيز مبلغ مناسبي را در قبال حضور شايسته شان در جلسات به
آنها پرداخت ميكند.
(h) هيأت رئيسه پاداشي را كه بايد به مديران اجرايي پرداخته شود و
حقوق و مدت قرارداد رياستي آنها را تعيين مي نمايد.
بخش3. رأي گيري
(a) هر عضو داراي 250 سهم و يك رأي اضافي به ازاي هر سهم از سهام مي
باشد.
(b) به استثناي شرايط خاص، تمام موضوعات پيش روي بانك بايد توسط
اكثريت آراء تصميم گيري شود.
بخش4. مديران اجرايي
(a) مديران اجرايي، مسئول هدايت امور كلي بانك هستند و بدين منظور
تمام قدرت محول شده به آنها توسط هيأت رئيسه اعمال مي گردد.
(b) در اينجا12 مدير اجرايي وجود دارند، افرادي كه نياز به رئيس بودن
ندارند و از بين آنها:
(i) 5مدير منصوب مي شوند، هر پنج عضو دارنده ي بيشترين تعداد سهام
هستند.
(ii) به غير از آنهايي كه توسط پنج مدير قسمت بالا(i) تعيين مي شوند، هفت نفر نيز طبق جدول زمان
بنديB توسط رؤسا منصوب مي گردند.
براي منظور اين پاراگراف، ”اعضا“
يعني دولت كشورهايي كه نامشان در چهارمين بخش
جدولA است يا عضو اصلي هستند يا مطابق با ماده11
بخش(b) عضو مي شوند. وقتي دولت كشورهاي ديگر عضو
مي شوند هيأت رئيسه با رأي اكثريت چهل و پنج نفره ي كل آراء تعداد كل مديران را با
افزايش تعداد مديران انتخاب شده زياد مي كنند. مديران اجرايي هر 2 سال منصوب يا
انتخاب مي شوند.
(c) هر مدير يك معاون را با قدرت كامل تعيين مي كند تا در غياب او
عمل نمايد. وقتي مديران اجرايي آنها را منصوب مي كنند حضور دارند، معاونين ممكن
است در جلسات شركت كنند اما رأي نمي دهند.
(d) مديران تا زماني كه جانشين هايشان منصوب يا انتخاب شوند به كار
خود ادامه ميدهند. اگر دفتر يك مدير برگزيده شده قبل از پايان دوره اش بيش از 90
روز خالي باشد، مدير ديگري براي بقيه دوره و توسط افرادي كه مدير اسبق را تعيين
نمودند، انتخاب مي شود. به اكثريت آراء براي رأي گيري نياز است.
در صورتي كه دفتر خالي بماند، معاون
مدير سابق، قدرتش را اعمال مي كند مگر اينكه مربوط به معاون باشد.
(e) مديران اجرايي از جلسات متوالي در دفتر اصلي بانك تبعيت مي كنند
و در صورت لزوم اغلب امور را حل و فصل مي كنند.
(f) حد نصاب هر جلسه بايد اكثر مديران باشند يعني كمتر از يك دوم كل
آراء نباشد.
(g) هر مدير منصوب شده حق دارد تا تعداد آراء تعيين شده در بخش3 اين
مقاله را براي عضوي كه او را منصوب كرده اعمال نمايد. هر مدير برگزيده تعداد آرائي
كه در موقع انتخابش شمرده شده مي تواند تعيين نمايد. تمام آرائي كه مدير مستحق
تعيين آن است بايد به عنوان يك واحد باشد.
(h) هيأت رؤسا قوانيني را مي پذيرد كه تحت آن عضو حق ندارد مديري را
با توجه به(b) منصوب كند ممكن است نماينده اي را براي
بررسي جلسه ي مديران بفرستد و اين زماني است كه درخواستي صورت گرفته و يا موضوع
خاصي آن عضو مورد نظر را تحت تأثير قرار داده.
بخش5. رئيس و كارمندان
(a) مديران ، رئيسي را كه يك دولتمدار يا مدير اجرايي و يا معاون
نيست را انتخاب مي كنند. رئيس مسئول مديران اجرايي است اما به استثناء رأي دهي در
مورد يك تقسيم مساوي، هيچ رأيي نمي دهد. او مي تواند در جلسات هيأت دولت شركت كند
اما حق رأي ندارد. در صورت اتفاق نظر مديران رئيس مي تواند كار دفتري را متوقف
نمايد.
(b) او مسئول امور اجرايي كارمندان بانك است و زيرنظر مديران كارهاي
عادي بانك را رهبري مي كند. به خاطر كنترل كلي مديران، رئيس مسئول سازماندهي، نصب
و عزل متصديان و كارمندان است.
(c) رئيس، متصديان و كارمندان بانك، در حين خروج از دفاترشان، انجام
وظايفشان را به بانك و نه هيچ مسئول ديگري مديون هستند. هر عضو بانك بايد به خصوصيت
بين المللي اين وظيفه احترام بگذارد و از تمام تلاش ها براي تأسي از آنها در هنگام
به اتمام رساندن وظايفشان خودداري نمايند.
(d) در تعيين متصديان و كارمندان، رئيس به خاطر اهميت والاي حفظ
بالاترين استانداردهاي كارآيي و صلاحيت فني بدهي معوقه ي پرسنل تازه كار را تا حد
امكان به عنوان يك اصل جغرافيايي بپردازند.