فراهم
بودن مواد غذايي در خاك ها
تجزيهي
شيميايي خاك
سرراست
ترين راه تعيين فراهم بودن مواد غذايي در خاك، اندازه گيري واكنش هاي رشد گياه، با
استفاده از آزمايش هاي كوددهي در مزرعه است. اما اين روش وقت گير بوده يافته هاي
آن به آساني قابل تعميم از يك جا به جايي ديگر نيست. برعكس، تجزيهي شيميايي خاك،
آزمايش خاك روشي به نسبت سريع و با صرفه براي دريافت اطلاعات دربارهي فراهم بودن
غذا در خاك، به عنوان مبناي تجويز استفاده از كودهاست. روش آزمايش خاك سالهاي سال
در كشاورزي و باغباني با موفقيت نسبي به كار گرفته شده است. كارايي اين روش با
ميزان همخواني و هماهنگي اطلاعات به دست آمده با آزمايش هاي كوددهي مزرعه و نيز با
شيوهي بيان و تفسير تجزيه انجام شده، پيوند نزديك دارد. در بيشتر موارد،
انتظارات، بيشتر از اندازهي كارايي آزمايش هاي خاك است. در اين فصل از دلايل اين
دوگانگي با تكيه بر فسفر و پتاسيم، به تفصيل گفت و گو خواهد شد.
روش
آزمايش خاك از گستره اي وسيع از روش هاي متداول عصاره گيري مانند اشكال گوناگون
اسيدهاي رقيق، نمك ها يا عواملي بهره مي گيرد، كه تركيبات پيچيده ايجاد ميكنند.
بسته به روش مورد استفاده، ميزان كاملا متفاوت از مواد غذايي گياه استخراج مي شود.
همچنان كه در مورد فسفر، در جدول 1-13 آمده است. به عنوان راهنما، يك ميلي گرم
فسفر در 100 گرم خاك مي تواند برابر حدود 30 كيلوگرم فسفر در هكتار در يك پروفيل
با ژرفاي 20 سانتي متر در نظر گرفته شود (وزن مخصوص خاك 5/1 = 3 ميليون كيلوگرم
خاك در هكتار). كدام روش بايد براي تشخيص فراهم بودن يك مادهي غذايي كاني و به
وسيلهي آزمايش هاي رشد براي پيش بيني واكنش گياه در برابر كود ارزيابي شود.
در
بيشتر موارد، چند روش به يك ميزان براي آزمايش خاك در مورد يك گونهي ويژهي غذايي
كاني مناسب هستند (1921). براي نمونه، براي فسفر، با وجود ميزان گوناگون فسفر
استخراج شده، روش هاي استخراج آبي مي تواند به همان ميزان براي تعيين مناسب باشد
كه روش استخراج با اسيدهاي رقيق شده (1637). به هر حال، به دلايل گوناگون، پيش
بيني واكنش در برابر كود، بر پايهي تجزيهي شيميايي خاك به تنهايي رضايت بخش
نيست: به اين دليل كه تنها ظرفيت بالقوهي يك خاك را براي ذخيرهي غذاهاي گياه
بيان مي كند؛ به اندازهي كافي و به طور خاص، تحرك مواد را در خاك نشان نمي دهد،
هيچ اطلاعاتي را در رابطه با عوامل گياهي، مانند رشد ريشه و تغييراتي كه در فضاي
مجاور ريشه به وسيلهي ريشه به وجود مي آيد و نقش تعيين كننده در جذب غذاها در
شرايط مزرعه دارند، بيان نمي كند. در سه بخش زير، از اين عوامل چكيده وار گفت و گو
مي شود. در آغاز، از ميزان فراهم بودن مواد غذايي در رابطه با تحرك و رشد ريشه گفت
و گو مي شود.
حركت
مواد غذايي به سطح ريشه
اصول
محاسبات
اهميت تحرك مواد غذايي در خاك در
مهيا بودن آنها براي گياهان، نخستين بار از سوي باربر (1962) تاكيد شد. برداشت او
بر پايهي سه جزو استوار بود: برخورد ريشهها با مواد غذايي، حركت توده اي و
انتشار (نگارهي 1). با نفوذ ريشه ها به درون خاك، ريشه به درون فضاهايي حركت ميكند
كه بيشتر از سوي خاك با عناصر غذايي آماده اشغال بوده است. براي نمونه، بر سطوح رس
چسبيده اند. سطوح ريشه در اين فرايند جابه جايي با مواد غذايي تماس نزديك پيدا ميكنند
(برخورد مي كنند). فني و آوراستريت (1939)، فرايند داد و ستد تماسي را براي جذب
كاتيون بدون جابه جايي از درون محلول خاك ارايه دادند. باربر (1966)، اين فرايند
جابه جايي را به شيوه اي كلي تر، به عنوان عاملي بيان مي كند، كه مي تواند در رفع
نياز همهي غذاهاي كاني گياهان نقش داشته باشد.
محاسبات
برخورد ريشه ها بر پايهي:
الف-
ميزان مواد غذايي آماده در حجمي از خاك كه به وسيلهي ريشه ها اشغال شده اند.
ب-
حجم ريشه، به عنوان درصدي از كل حجم خاك- به طور ميانگين يك درصد از حجم خاك سطحي.