مقدمه
رويكرد
اكثر كشورهاي جهان در دهههاي اخير به موضوع كارآفريني و توسعه آن، موجب گرديده
موجي از سياستهاي توسعه كارآفريني در دنيا ايجاد شود. كشورهاي مختلف راه حلي راكه
در سه دهه گذشته براي فائق آمدن بر مشكلات مختلف اقتصادي و اجتماعي به آن روي
آوردهاند، توسعه فرهنگ كارآفريني، انجام حمايتهاي لازم از كارآفرينان، ارائه
آموزشهاي مورد نياز به آنان و انجام تحقيقات و پژوهشهاي لازم در اين زمينه بوده
است. تأمل در وضعيت اقتصادي و روند مراحل پيشرفت و توسعه در كشورهاي پيشرفته و در
حال توسعه كه به موضوع كارآفريني توجه نمودهاند، نشانگر آن است كه اين كشورها
توانستهاند به پيشرفتهاي چشمگيري در زمينههاي مختلف اقتصادي و اجتماعي دست
يابند و يا حداقل بحرانهاي پيشآمده را به سلامت پشت سر گذاشته و بحرانهايي كه
وقوع آنها را در آينده پيشبيني ميكردند را مهار نمايند. از جمله اين كشورها ميتوان
به ايالات متحده، كشورهاي اتحاديه اروپايي، كشورهاي جنوب شرق آسيا، چين، برخي از
كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقايي و اقيانوسيه را نام برد.
از آنجا
كه مفاهيم مطرح در علوم انساني همانند مفاهيم مطرح در علوم تجربي قطعي نيستند، لذا
ارائه تعريف قطعي و مشخصي براي آنها دشوار يا غير ممكن است. كارآفريني هم كه از واژه هاي مطرح در علوم انساني
است، از اين قاعده مستثني نيست. دانشمندان و محققين
علوم مختلف اقتصادي، اجتماعي، روانشناسي و مديريت كه در مورد كارآفريني مطالعه و
نظراتي ارائه كردهاند، تعاريف مختلفي از كارآفريني مطرح نمودهاند كه تفاوتهاي
گاه مغاير و متناقضي دارند. تعريفي از كارآفريني كه تقريبا شامل همه تعريفهاي
ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از:
«كارآفريني
فرايندي است كه فرد كارآفرين با ايدههاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و با
بسيح منابع ،مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نو، سازمانهاي جديد و نوآور و
رشد يابنده نموده كه توأم با پذيرش مخاطره و ريسك است و منجر به معرفي محصول و يا
خدمت جديدي به جامعه ميگردد.»
در دايرهالمعارف
بريتانيكا ، كارآفرين اينگونه تعريف شده است:
« شخصي كه
كسب و كار و يا موسسه اقتصادي را سازماندهي و مديريت كرده و خطرات ناشي از آنرا ميپذيرد»
واژه
كارآفريني از قرنها پيش و قبل از آنكه به زبان امروزي مطرح شود، در زبان فرانسه
متداول گرديد. اين واژه معادل كلمه فرانسوي Enterprendre به معناي « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگليسي) ميباشد كه در سال 1848
توسط جان استوارت ميل به كارآفريني (
Enterpreneur ) در زبان انگليسي ترجمه شد.
در این مقاله بهتر است ابتدا تعاریفی از کارآفرینی و تحوا آن را در دنیا و
ایران برسی کنیم و در بعد به موضوع کار آفرینی در علوم انسانی که بیشتر بحث ما بر
روی مدیریت آن است بپردازیم
مفهوم
كارآفريني:
با
تحولات سريع و شتابان محيط بينالمللي و گذر از جامعه صنعتي به جامعه
اطلاعاتي و مواجة اقتصادهاي ملي با اقتصاد جهاني و مطرح شدن پديدههايي
همانند «جهاني شدن اقتصاد» و «فنآورياطلاعات» ، مباحث اساسي درخصوص
راهكارهاي مختلف براي تسريع فرآيند رشد و توسعة پايدار و رفاه اقتصادي مطرح
ميگردد. يكي از اين مباحث جديد، نقش كارآفرينان در اين فرآيند ميباشد.
كارآفريني ازمفاهيم جديدي است كه حداقل در محدوده علم اقتصاد ، مديريت،
جامعهشناسي و روانشناسي و سايرمقولههاي مرتبط با اين موضوع قدمتي بسيار
كوتاه داشته و از مفاهيم رو به گسترش ميباشد. به دليل آنكه معناي تحتالفظي
«كارآفريني» نميتواند عمق محتوي و مفهوم اين واژه را مشخص نمايد و براي
جلوگيري ازفهم نادرست اين موضوع يا واژه با ساير واژهها و براي رسيدن به
فهم و فرهنگ مشترك از آن، معرفي و شناساندن اين واژه بسيار مهم مينمايد
. اين كه كارآفريني چيست؟ كارآفرين كيست؟ فرآيند كارآفريني چگونهاست؟ نقش
و تاثير كارآفريني و كارآفرينان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادي و متغيرهاي
كلان اقتصادي همانند اشتغال چيست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد كارآفريني چه
ميزان است؟ سوالهايي هستند كه بايد براي رسيدن به اين فرهنگ مشترك به
وضوح و مبسوط پاسخ داده شود.
بهطور
كلي «كارآفريني» از ابتداي خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگي
حضور داشته و مبنايتحولات و پيشرفتهاي بشري بوده است